مسیحیان اولیه هیچ اعتقادی به تثلیث نداشتند و ایشان مسیح را پیامبر خدا و برگزیده وی میدانستند ابيوني ها مسيحياني متعلق به قرون اوليه مسيحي بودند كه عيسي را صرفا يك انسان معمولي ميدانستند كه پسر مريم است [1]

 

تثلیث در  عهد عتیق

حال که واژه  تثليث  در کتاب مقدس يافت نميشود ، آيا حداقل ايده تثليث در آن بروشني تعليم داده ميشود؟ بعنوان مثال ، عهد عتيق  چه ميگويند؟

دايره المعارف دين اذعان ميکند:  عالمان الهيات موافق اين امر هستند که کتاب مقدس عبراني اعتقاد تثليث را در برندارد.

بهمين شکل ، اِدموند فُرتمَن يسوعي ، در کتاب خود با عنوان خداي ثلاثه چنين اذعان ميکند:  عهد عتيق . . . صريحاً يا تلويحاً از خدايي ثلاثه که پدر ، پسر و روح القدس است هيچ سخني به ما نميگويد. . . . هيچ مدرکي مبني بر اين که نگارندگان مقدس حتي گمان برده باشند که [تثليثي] در الوهيت وجود دارد در دست نيست. . . . حتي در نظر مجسم کردن آثار و نشانه ها و يا (علامات پنهاني) از تثليث اشخاص در [ عهد عتيق ] ، به معني پا فراتر گذاشتن از کلام و منظور نگارندگان مقدس است.  [2]

بررسي نوشته هاي مقدس عبراني خود اين اظهارات را تأييد خواهد کرد. بنابراين ، در 39 کتاب اول کتاب مقدّس که مجموعه کتابهاي مورد قبول و معتبر نوشته هاي مقدس و الهامي عبراني را تشکيل ميدهند ، هيچ آموزش صريحي از تثليث وجود ندارد.

 

تثلیث در  عهد جدید

ولي آيا نوشته هاي عهد جديد  با صراحت از تثليث سخن ميگويند؟دايره المعارف دين ميگويد:  عالمان خداشناسي موافق هستند که عهد جديد نيز حاوي عقيده صريحي درباره تثليث نيست.

فُرتمَن يسوعي چنين اظهار ميکند:  نگارندگان عهد جديد . . . عقيده اي معين و يا قاعده اي وضع شده از تثليث در اختيار ما نميگذارند ، هيچ آموزش صريحي در اين مورد که در يک خدا ، سه شخص الهي مساوي وجود دارد نيز به دست نميدهند . . . در هيچ کجا عقيده تثليثي سه موجود مستقل با حيات و فعاليت الهي در يک الوهيت را نمي يابيم. [3]

دايره المعارف جديد بريتانيکا چنين اظهار نظر ميکند:  نه واژه تثليث و نه عقيده صريح آن ، هيچيک در عهد جديد نيامده است. [4]

 

بِرنهارد لُزِه در کتاب خود با عنوان تاريخچه اعتقادات مسيحي چنين ميگويد:  تا آنجايي که به عهد جديد مربوط ميشود ، عقيده واقعي تثليث در آن يافت نميشود. [5]

فرهنگ جديد بين المللي خداشناسي عهد جديد نيز اظهار ميکند:  عهد جديد حاوي عقيده توسعه يافته تثليث نيست. (کتاب مقدس فاقد بيان صريح اين مطلب است که پدر ، پسر و روح القدس از جوهري مساوي هستند) [به گفته کارل بارت ، عالم خداشناسي]. [6]

 

پروفسور اِ. واشبِرن هاپکينز از دانشگاه يال اين موضوع را چنين تأييد کرد:  ظاهراً عقيده تثليث براي عيسي و پولس ناشناخته بوده است؛ . . . آنان هيچ اشاره اي در اينباره نميکنند.  – [7]

آرتور وِيگال تاريخ نويس ، مينويسد:  عيسي مسيح هرگز اشاره اي به چنين پديده اي نکرد ، و در هيچ کجاي عهد جديد واژه (تثليث) نيامده است. اين عقيده تنها سيصد سال پس از مرگ سرور ما [عيسي] بوسيله کليسا پذيرفته شد.  – [8]

بنابراين ، نه 39 کتاب نوشته هاي مقدس عبراني و نه مجموعه کتابهاي معتبر الهام شده نوشته هاي مقدس يوناني مسيحي ، هيچ يک تثليث را بطور صريح آموزش نميدهد.

 

 

 

 

مسیحیان اولیه و تثلیث

مسيحيت اوّليه بطور صريح اعتقاد تثليث را به شکل تکامل يافته آن که بعدها در اعتقادنامه ها آمده است در بر نداشت.   با اين وجود ، مسيحيان اوّليه در ابتدا در فکر بکارگيري عقيده [تثليث] در کيش خود نبودند. و عقیده تثلیث در قرن چهارم به بعد وارد مسیحیت شد [9] و ریشه در مثل ثلاثه افلاطون دارد[10] .  –

 

 تثلیث در دوران آبا

آبا کلیسا پيش از نيقيه بعنوان رهبران معلمان ديني ، در نخستين قرنهاي پس از تولد مسيح بشمار ميرفتند. آموزشهاي آنان جالب توجه است.

 يوستينوس شهيد ، که در سال 165 د.م. وفات يافت ، عيساي ماقبل بشري را فرشته آفريده اي خواند که  از خدا ، آفريننده همه چيز ، متمايز بود . او گفت که عيسي کهتر از خدا بود و  هرگز کاري به جز آنچه آفريدگار . . . براي او اراده کرده بود انجام نميداد و چيزي غير از آن بيان نميکرد. [11]

 

کلِمانس اسکندراني که حدود سال 215 د.م. وفات يافت ، خدا را  تنها خداي حقيقي ، آفريده نشده و غير فاني  خواند. او گفت که پسر  در کنار تنها پدر قدير مطلق قرار دارد  ولي با او برابر نيست[12].

 

آلوِن لَمسُن در اثر خود با عنوان کليساي سه قرن نخستين شواهد تاريخي را خلاصه کرده و ميگويد:  اعتقاد نوين و رايج تثليث . . . از هيچ پشتيبانيي در اظهارات يوستينوس [شهيد] برخوردار نيست؛ و اين ملاحظات درباره کليه پدران پيش از نيقيه قابل تعميم است ؛ يعني ، همه نگارندگان مسيحي در طول سه قرن پس از تولد مسيح. درست است که آنان از پدر ، پسر و . . . روح القدس سخن ميگويند ، معهذا اينان را نه مساوي ميدانند ، نه از لحاظ تعداد يک ذات و نه سه شخص در يک شخص ، آنطوري که هواداران تثليث هم اکنون ادعا ميکنند. واقعيت قضيه کاملاً عکس اين است. [13]

بنابراين ، کتاب مقدس و تاريخ هر دو بر اين شهادت ميدهند که تثليث در تمام دوران کتاب مقدس و تا قرنها پس از آن ناشناخته بود.

 

اولین تثلیث گذار

 

تئوفیلیوس اولین کسی بود که از الهیات سه گانه استفاده کرد وی گفت و تعابیر خدا کلمه خدا و حکمت خدا را مورد استفاده قرار داد که یک مومن مسیحی در معرض این سه قرار  دارد [14]

ايرِنايوس که در حدود سال 200 د.م. وفات يافت ، وی که در برابر بدعت مرقیون که معتقد به دو خدا خداي خالق و خداي نجات دهنده بودند بر عملكرد تمايز و مرتبط پدر و پسر و روح القدس تاكيد داشت و وی به نوعی تثلیث در نجات اشاره کرد و منظور وی این بود که سه نفر هستند که در نجات انسانها نقش دارند یکی پدر (خدا) و دیگری پسر و روح القدس و هر يك از شخصيت هاي تثليث مسئول يكي از جنبه هاي نجات است

 

 

شايد بتوان ترتوليانس (225.م) نخستين الهي داني دانست كه باعث شكل گيري واژگان اصطلاحات و واژگان خاص تثليث (trinitas) و واژه های شخص (person) شد[15]   ترتوليانس در آغاز فردي بت پرست بود كه در دهه سوم زندگي خود به مسيحيت پيوست [16]  تثليثي كه منظور ترتوليانس بود با تثليثي كه امروزه مسيحيان به آن معتقدند متفاوت است و اين آموزه در سالهاي بعد دچار تحول شد و او بين الوهيت پدر و پسر تفاوت قائل بود [17]  ولی باز بدعت ترتولیانس فراگیر نشد و سالها کشمکش بین اندیشمندان مسیحی بر سر الوهیت مسیح وجود داشت و بسیاری از مسیحیانی بودند که مسیح را تنها برگزیده و پیامبر خدا میدانستند ولی به این دلیل که جامعه مسیحی تحت جفا قرار داشت این کشمکش ها کمتر مورد توجه قرار میگرفت

 

 

3- اریگن پس از او نيز تاکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی بخش بشر بوده) که با خدا هم ازل بود و روح‌القدس (که تطهیرکننده بشر است) کرد[18]


 

 

شورای نیقیه و  تثلیث

در اينجا ممکن است بپرسيد: (اگر تثليث آموزش کتاب مقدّس نيست ، پس چگونه به يکي از اعتقادات جهان مسيحيت مبدل شده است؟) بسياري تصور ميکنند که اين اعتقاد در شوراي نيقيه در سال 325 د.م. تدوين شد.

ولي اين نظر کاملاً صحيح نيست. البته شوراي نيقيه اظهار کرد که مسيح و خدا از يک جوهرند ، و همين امر اساس را براي الهيات تثليثي آتي فراهم کرد. اما تثليث را پايه گذاري نکرد ، زيرا در آن شورا هيچ اشاره اي به روح القدس بعنوان شخص سوم در الوهيتي ثلاثه نشده است.

کنستانتين امپراتور روم در تلاشي براي حل و فصل مشاجرات ، تمامي اسقفها را به نيقيه فراخواند. 300 نفر از آنها که تنها بخش کوچکي را شامل ميشدند ، در آنجا حضور يافتند.

در این شورا  دو طرف نزاع را آریوس اسقف لیبی و آتاناسیوس شاگرد الکساندر اسقف مصر تشکیل میدادند و کنستانتین[19] امپراتور روم «هدفش حفظ ثبات امپراطوریش بوده. ابتدا طی نامه­ای دو طرف نزاع را توبیخ می­کند سعى كرد بين دو طرف آشتى برقرار كند، اما موفق نشد. از نامه‏اى كه او براى دو طرف نزاع نوشته برمى‏آيد كه دغدغه او بيشتر حفظ امپراتورى بوده تا اينكه مشكل الهياتى مسيحيت را حل كند. او در بخشى از نامه خود درباره اين بحث‏ها مى‏گويد: 

من  فرض  را بر آن گذاشته  بودم  که  اندیشه هایی را که  همه  مردم از خدایان  دارند به شکل واحد  باز گردانم ؛زیرا قویا  حس  می کردم اگر  بتوانم مردم  را متقاعد سازم که  در این باره متحد  شوند اداره  امور  عامه  بطور  قابل ملاحظه ای   آسان خواهد شد. اما افسوس ! اطلاع می یابم که  در میان  شما بیش از آنچه  اخیرا  در آفریقا  مجادله بوده است ،نزاع جریان  دارد . ظاهرا علت این مجادلات ، پوچ به نظر می رسد  ودر خور چنین معارضات تند نیست. تو ،الکساندر، اگر می خواستی بدانی کشیشانت درباره یک مساله حقوقی  یا حتی درباره مساله ای جزئی که هیچ اهمیتی ندارد چگونه فکر می کنند؛وتو، آریوس، اگر چنین افکاری داشتی ، می بایست  سکوت می کردی....لزومی نداشت که این مسائل را  به میان مردم بکشانید...اینها مسائلی  هستند که فقط بی کاری محرک آنهاست و جز برای حدت ذهن فایده ای ندارد.....کارهایی است  احمقانه و در خور کودکان بی تجربه ، نه شایسته کشیش ها  یا افراد  معقول[20]

  ولی چون اقداماتش اثر نبخشید برای ثبات امپراطوریش جمعی از اسقفها را به نیقیه فراخواند. 318 نفر از آنها ، در در نيقيه  حضور یافتند آريوس بر آن بود كه تنها "پدر" موجودي ازلي است و "پسر" و "روح القدس" هر دو مخلوق هستند ولي با سايز آفريدگان تمايز دارند و به عبارتي مخلوقي كامل هستند [21]  و اين اعتقاد تمامي كليسا هاي سراسر جهان را فرا گرفته بود[22] 

آتاناسيوس از سر مخالفت با آريوس در آمد و آموزه  عيسي خدايي به شكل رسمي آن را پايه گذاري كرد.او معتقد بود چون نجات تنها كار خداست و از جانبي عيسي نجات دهنده ماست بنا بر اين عيسي بايد خدا باشد [23] مدتها ميان دانشمندان مسيحي و رهبران كليسا درمورد پذيرش نظر آريوس يا آتاناسيوس نزاع و درگيري وجود داشت, و مخالفتهای فراوانی با نمو و توسعة این عقیده که عیسی خداست صورت گرفت..پس از روزها بحث و گفتگو و نزاع میان دو جناح طرفدار عیسی خدایی به رهبری اتاناسیوس و جناح مخالف عیسی خدایی به رهبری آریوس اسقف لیبی, سرانجام با دخالت مستقيم كنستانتين امپراطور روم كه هيچ اطلاعات الاهياتي نداشت  ديدگاه آتاناسيوس به مثابه رأي رسمي كليسا پذيرفته شده و بنا گذاشته شد که مسیح به عنوان خدا و همذات با خدا به عنوان اقنوم دوم در کنار خدای پدر به عنوان خدا پرستش شود و کنستانتین امپراطور رم که خود هدایت مستقیم جلسات را به عهده داشت و هزینه های ان را پرداخت میکرد و توانست با نفوذ خود اعتقاد عیسی خدایی را تثبیت كند این امپراتور تعمید نیافته چه نقشی در شورای نیقیه ایفا کرد؟ دایرة المعارف بریتانیکا چنین نقل میکند:  کنستانتین خود سرپرستی شورا را بعهده گرفت ، بطور فعالانه گفتگوها را هدایت کرد و شخصاً . . . اصل حساس اعتقادنامه ای را که توسط شورا به تصویب رسید و ارتباط مسیح با خدا را ، این که او (هم ذات پدر است) ، مشخص میکرد ، پیشنهاد کرد  . . . همة اسقفان به استثنای دو تن از ترس امپراتور اعتقادنامه را امضا کردند. بسیاری از آنان برخلاف میل خود این کار را کردند.  [24]. به گفته نویسنده ای مسیحی : «این نخستین بار بود که کلیسا خود را تحت  سلطه  و ریاست  رهبر سیاسی  حکومت می دید . مساله  رابطه  کلیسا  و حکومت  که  مساله ای مزمن و ریشه دار است ،  به  طور مشخص  از همین  جا  شروع شد.»[25] پس از آن کنستانتین حکم حکومتی صادر کرد که مسیحیان مخالف اعتقاد نامه نیقیه از اجتماع کردن منع نمود و و عبادتگاه های آنها را توقیف کرد و جنبش مسیحی که در ابتدا خود قربانی اتهام کفر و بدعت بود اکنون خود مخالفین تثلیث را جست و جو میکرد و شمشیر قیصر را به کار میبرد تا خواسته های خود را بر آنها تحمیل کند [26].

آریوس در نامه ای به یوسبیوس از ظلم تثلیث گرایان در حق وی شکایت میکند و در نامه خود را کسی معرفی میکند که به وسیله اسقف الکساندر (اسقف اسکندریه مصر و استاد اتاناسیوس)  ظالمانه آزار دیده و میگوید :  اسقف سر و صدای زیادی در باره ما به راه میاندازد و به سختی ما را آزار میدهد و کاملا بر ضد ماست او ما را به عنوان ملحد از شهر بیرون رانده است زیرا آنچه او آشکارا موعظه میکند ما قبول نداریم  [27]

پس ازشورای نیقیه ، مناظرات در اینباره ، دهها سال ادامه یافت. آنانی که اعتقاد داشتند عیسی با خدا برابر نیست حتی برای مدتی دوباره مورد حمایت قرار گرفتند.و در شورای اورشلیم که پس از شورای نیقیه برپا شد رای به نفع نظریه آریوس داده شد

 ولی بعدها امپراتور تِئودُسیوس بر ضد آنان حکم کرد. او اعتقادنامة شورای نیقیه را بعنوان معیار برای قلمرو خود قرار داد

آریوس  نیز  پس از  مرگش  به دلیل انکار الوهیت کامل کلمه (مسیح) محکوم شد . آریانیزم در شرق  ریشه کن  شد  ؛اما  در  مغرب  به  عنوان  شکلی  از مسیحیت که از کاتولیک متمایز  بود چهار صد  سال به حیات  خود  ادامه  داد و به ویژه در میان گات ها  و دیگر  اقوام  ژرمنی رشد سریعی نمود .[28]

 

تصویب نهایی تثلیث

با این وجود هیچ یک از اسقفان در نیقیه عقیدة تثلیث را ترویج ندادند. آنان فقط دربارة طبیعت عیسی تصمیم گرفتند ، نه نقش روح القدس.  دير زماني از اين شورا نگذشت كه دو باره نزاع بر سر روح القدس در كليسا آغاز شد و الهي داني به نام مقدونيوس ( macedonius)  الوهيت روح القدس را انكار نمود  و بدين منظور شوراي قسطنطنيه در سال 381   تشكيل  شد و اين اصلاحيه اي به اعتقاد نامه نيقيه افزود  ” من ايمان دارم به روح القدس ، خداوند و بخشنده حيات كه از پدر صادر ميگردد “ [29]

آن شورا موافقت کرد که روح القدس را هم تراز با خدا و مسیح قرار دهد. برای نخستین بار ، تثلیث جهان مسیحیت مورد توجه قرار گرفت.

 

 

 

ولي باز اين متمم همگان را راضي نكرد و كليساي لاتين زبان (كاتوليك) تحت تاثير اگوستين قديس با آن سر مخالف برداشت چون در اين اصلاحيه تاكيد شده بود روح القدس تنها از پدر صادر شده و ايشان معتقد بودند روح القدس بايد از پدر و پسر با هم صادر شود به همين منظور در سال 569 شوراي تولدو را تشكيل دادند باز يك كلمه به اعتقاد نامه نيقيه افزودند ” من ايمان دارم به روح القدس خداوند و بخشنده حيات كه از پدر و پسر صادر ميشود ..“  بنابراین در غرب رسم شد که عبارت :« و از پسر » نیز به اعتقاد نامه اضافه شود.[30]

ولي كليساي يوناني زبان (ارتدكس) به شدت با اين افزوده مخالفت كردند و معتقد بودند روح القدس تنها از پدر صادر شده است [31]  اين مناقشه به مناقشه فيليوك(Filiogue) شهرت يافت [32]

 

متن كامل  اعتقاد نامه نيقيه- قسطنطنيه بدين شرح است :

من ايمان دارم به خداي واحد، پدر قادر مطلق و خالق آسمان و زمين و همه چيز ديدني و ناديدني
و من ايمان دارم به يك خداوند عيسي مسيح پسر يگانه خدا مولود جاوداني از پدر ، خدا از خدا ، نور از نور ، خداي حقيقي از خداي حقيقي ، كه مولود است نه مخلوق ، و او با پدر يك ذات است ، به وسيله او همه چيز وجود يافت و براي نجات ما از آسمان نزول كرد و به قدرت روح القدس از مريم باكره متولد شد و بشر گرديد و به خاطر ما در حكومت پلاطيوس رنج كشيد مصلوب شده و بمرد و مدفون گشت و روز سوم از مردگان برخواست كتب مقدسه را به اتمام رسانيد و به آسمان صعود نموده و به دست راست پدر نشسته است بار ديگر با جلال مي ايد تا زندگان و مردگان را داوري نمايد و سلطنت او را انتها نخواهد بود
من ايمان دارم به روح القدس خداوند و بخشنده حيات كه از پدر و پسر[33] صادر ميشود و با پدر و با پسر او را عبادت و تمجيد ميبايد كرد او به وسيله انبيا تكلم كرده است و من ايمان دارم به كليساي جامع مقدس رسولان  و به يك تعميد براي امرزش گناهان معتقدم  و قيامت مردگان و حيات عالم آينده را منتظرم[34] آمين                                

     اعتقاد نامه نیقیه یک کلام فرعی نیز دارد که به آن متصل است و آن متضمن  لعنت نامه ای است از این  قرار  :

  لعنت باد بر کسانی  که می گویند زمانی بود که عیسی وجود نداشت یا قبل از آن که به وجود بیاید نبود ، یا آنکه از نیستی به هستی آمد . لعنت باد بر کسانی که اقرار می کنند پسر خدا از ذات یا جنس دیگری است  ویا انکه پسر خدا مخلوق و یا قابل تغییر و تبدیل است.[35]

 

اين اعتقاد نامه تا امروز به عنوان عقيده رسمي كليسا حضور دارد. پس از آن در سال 451 .م و در شوراي كالسدون, اقرار به تثليث به مثابه آموزه اي تغيير ناپذير شناخته شد, كه هر سخني بر خلاف آن كفر تلقي شده و گوينده به مرگ يا قطع عضو محكوم مي گشت.[36]

 

 

 

تثلیث در قرون وسطی پسین و پیشین

 

اعتقاد به تثلیث در دوران هزار ساله قرون وسطی زیاد دستخوش تحول اساس نشد و اصولا در این دوران مسیحیت در رکود و خمودگی به سر میبرد و دانشمندان این دوران زیاد به مساله تثلیث نپرداختند در نوشته های آگوستین قدیس تثلیث کمتر مورد توجه قرار گرفت و تنها توماس اکوینی تلاش زیادی در  عقلانی کردن نمود

 و مهمترین اتفاقی که در این دوران رخ داد در انتهای قرون وسطی اولیه در سال 925  اختلاف بزرگی بین مسیحیان شرق و غرب بر سر مناقشه فیلیوک (غرب روح القدس را صادر از پدر و پسر ميدانست و شرق وي را فقط صادر از پدر ميدانست )رخ داد که منجر به جدایی مسیحیان غرب با نام کاتولیک رومی و مسیحیان شرق با عنوان ارتدکس شرقی شد

 


 

 

 

تثلیث در عصر اصلاحات

 

در قرن اصلاحات انتظار میرفت مساله تثلیث مورد بازنگری کلی قرار بگیرد ولی اصلاحگران مسیحی ورود به موضوع تثلیث را ممنوع اعلام کردند حتی در قرن شانزدهم  میکاییل سروتوس کشیش بلژیکی که پزشک حاذقی نیز بود نظریه تثلیث را نپزیرفت و آن را از بدعتهای کلیسا شمرد. وی پس از مطالعه دقیق صحف عهد جدید ملاحظه کرد مسئله تثلیث که بر حسب اعتقاد نامه نیقیه  برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده کفر محض و باطل است پس رسال­ای به نام در باب خطاهای تثلیث درسال 1531 منتشر ساخت وی می­گفت مبدأ تثلیث یعنی ایمان به آب و ابن و روح القدس از ابداعات کلیسای کاتولیک است... و عقلاً محال است که از اجرای ثلاثه سه شخصیت خدای واحد ترکیب شود ولی اندکی برنیامد که پیروان کالون ( از مصلحان بزرگ پروتستان) هویت او را کشف کردند و در سال 1553طعمه آتش ساختند هر چند او از میان رفت و نابود شد ولی جماعات مسیحی مخالف تثلیث به وجود آمدند که به شدت مورد حمله و تفکیر و عتاب پروتستان­ها و کاتولیک­ها قرار گرفتند[37]

  

 

 

تثلیث در عصر روشنگری و معاصر

در دوران روشنگری کلیسا با نگرش انتقادی به تثلیث پرداخت و ان را با دقت مورد کنکاش قرار داد و ردیه های زیادی به تثلیث نوشته شد در دوران معاصر نیز تثلیث با نگرهای نو مورد باز بینی قرار گرفت

متفکرانی چون اندروس نورتونAndrews Norton[38] ، و دکتر ویليام الری چانینگ (Dr(. William Ellery Channing[39] و در قرن 19 نیز متفکرانی چون اسحاق نيوتن تثلیث را انکار کردند [40] و در این سالها کم کم موحدان مسیحی به حرکت های خویش شکل سازمان یافته دادند

 

 

از جانب توحید گرا ها اعتراضات زیادی به جهان مسیحیت وارد شد که منجر به رد نظریه تثلیث در میان روشنفکران و بسیاری از فرقه های نو ظهور مسیحی شد و اندیشمندان زیادی چون کارل بارت و کارل رانر و رابرت ینسن به بررسی تثلیث پرداختند و نظریات جدیدی را در باره تثلیث وارد اندیشه مسیحی نمودند  که  در ادامه مباحث به برخی از این تحولات اشاره میکنیم .

 

 



[1] . الستر مك كراث. در امدي بر الاهيات مسيحي . ترجمه عيسي ديباج . ص 362  انتشارات كتاب روشن

[2] - Trinity] within the Godhead  نقل از مقاله  Should You Believe in the Trinity?

[3]Jesuit Fortman states: "The New Testament writers نقل از مقاله Should You Believe in the Trinity?

[5] - Bernhard Lohse says in A Short History of Christian Doctrine   نقل از  مقاله Testimony of the Greek Scriptures

 

[6] - The New International Dictionary of New Testament Theology

[7]Origin and Evolution of Religion.  نقل از مقاله Should You Believe in the Trinity?

 

[8] - The Paganism in Our Christianity  نقل از مقاله Should You Believe in the Trinity?

[9]The Encyclopedia Americana (1956), Vol. XXVII, p. 294L

[10] - Nouveau Dictionnaire Universel (Paris, 1865-1870),Vol. 2, p. 1467

[11] - Should You Believe in the Trinity?

[12] - Should You Believe in the Trinity?

[13] - Should You Believe in the Trinity?

[14] - مجله Theandros  مجله اردتدکسی در فلسفه و لاهوت مسیحی است  جلد 3 سال 2005  سایت این مجله http://www.theandros.com/htrinity.html

[15] - History of the Doctrine of the Trinity. Accessed September 15, 2007.

[16] . الستر مك كراث . در امدي بر الاهيات مسيحي . ترجمه عيسي ديباج ص 12  انتشارات كتاب روشن

[17] . استوارت اليوت ، راز تثليث ، ص91 ، انتشارات نور جهان

[18] - Michael D. Coogan, The Illustrated Guide to World Religions, p.65, Oxford University Press

[19] . کنستانتین مسیحی نبود. از قرار معلوم در اواخر زندگی تغییر کیش داد ، ولی تنها در بستر مرگ بود که تعمید یافت. ”هِنری چَدویک” دربارة او در کتاب کلیسای نوپا میگوید: ((کنستانتین ، مانند پدر خویش ، خورشید شکست ناپذیر را می پرستید؛ . . . تغییر کیش او نباید بعنوان مشاهدة درونی فیض تلقی گردد . . . این تغییر کیش فقط یک امر نظامی بود. درک او از اعتقادات مسیحی به هیچ وجه کامل نبود.)) البته بسياري از مورخين در باره تعميد آخر عمر وي نيز ترديد هايي دارند

[20] - دورانت  ،ویل ؛ تاریخ تمدن ج 3 ،حمید عنایت و ... ، تهران ،سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1371 ، ص 769          

[21] - استوارت اليوت، يگانگي در تثليث ، ص 90

[22] .  مسیحیت بدعت ها ص 150

[23] . الستر مك كراث ، در آمدي بر الاهيات مسيحي ، ترجمه عيسي ديباج، ص  336 ، انتشارات كتاب روشن

[24] . دايره المعارف بريتانيكا ، مدخل كنستانتين

[25] - مسیحیت بدعت ها ص 150

[26] . هاروی کاکس ، مسیحیت ، ترجمه عبد الرحیم سلیمانی اردستانی ، ص 61

[27] . schaff and a.

wace  Nicene and post-nicene fathers  val.3  (2d series. New york : scridners 1900)  p.41 نقل از مسیحیت لابه لای متون

[28] - مسیحیت و بدعت ها ، ص 155

[29] . استوارت اليوت ، راز تثليث ، ص 79

[30] - تاریخ تفکر مسیحی ، ص 67

[31] . همان

[32] - Michael D. Coogan, The Illustrated Guide to World Religions, p.65, Oxford University Press

[33]. Filiogue در شورای تولدو( Toledo سال 589 به اعتقاد نامه اضافه شد و مورد پذیرش کلیسای شرق(ارتدکس) قرار نگرفت.

[34]. P.Schaffو he creeds of chritendom و Vol.2 cnewyork: harper و 1932 و pp.45.58 و 63.

[35] - تاریخ جامع ادیان ص 633

[36] . آيا بايد به تثليث معتقد باشيم ، مجله برج دیده بانی

[37]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت: ص 680.

[38] - See his book, A Statement of Reasons for Not Believing the Doctrines of Trinitarians (1859)

[39] - See his famous sermon, "Unitarian Christianity" in The Works of W.E. Channing, D.D (1841)

[40] - Among contemporary scholars, the consensus is that Newton was an Arian," says Thomas C. Pfizenmaier, "Was Isaac Newton an Arian?" Journal of the History of Ideas (1997) 68:57–80. Maurice F. Wiles, Archetypal Heresy: Arianism Through the Centuries (1996) p 133 points out that modern Unitarianism emerged after Newton's death; David Nicholls, God and Government in an 'age of Reason' (1995) Page 44, also emphasizs that Unitarianism ideas emerged after Newton's death.نقل از http://en.wikipedia.org/wiki/Unitarianism#cite_note-4